Authors
Department of Biology, Faculty of Basic Sciences, University of Mazandaran, Babolsar, Iran
Abstract
Keywords
کمربند سبز جنگلهای هیرکانی که از تالش در جمهوری آذربایجان تا منطقه گلیداغی در استان خراسان شمالی امتداد یافته است و دامنههای شمالی البرز را پوشش میدهد، به علت حضور عناصر بازمانده از دوران سوم زمینشناسی بسیار حایز اهمیت است Meusel et al., 1965)؛ Hamzeh'ee et al., 2008، Akhani et al., 2010). در میان سه کمربند ارتفاعی تعریف شده از جنگلهای هیرکانی (پست، کوهپایهای و کوهستانی) Zohary, 1973)؛ Frey and Probst, 1986؛ Hamzeh'ee et al., 2008؛ Naqinezhad et al., 2008؛ (Siadati et al., 2010، جنگلهای مناطق پست از ارزش بالای حفاظتی و مدیریتی برخوردار بوده، به نظر میرسد که برای مطالعات بومشناختی و پوشش گیاهی در اولویت باشند، چرا که انسان با حذف عناصر طبیعی و جایگزینی عناصر دیگر در این مناطق، جوامع آن را تا حد زیادی تغییر یا در معرض نابودی قرار داده است (Hamzeh'ee et al., 2008).
اکوسیستم جنگلهای هیرکانی بارها توسط گیاهشناسان و جامعهشناسان گیاهی مطالعه و بررسی شده است. از جمله مطالعات انجام گرفته در این جنگلها میتوان به مطالعات Djazirei (1964 و 1965)، Tregubov (1967)، Tregubov و Mobayen (1970)، Zohary (1973)، Dorostkar (1974)، Dorostkar و Noirfalise (1976)، Assadollahi (1980)، Rastin (1980)، Mossadegh (1981)، Assadollahi و همکاران (1982)، Rastin (1983)، Frey و Probst (1986)، Akhani (1998)، Klein (2001)، Akhani و Ziegler (2002)، Nazarian و همکاران (2004)، Ghahreman و همکاران (2006)، Hamzeh'ee و همکاران (2008)، Jafari و Akhani (2008)، Naqinezhad و همکاران (2008)، Ramezani و همکاران (2008)، Siadati و همکاران (2010)، Akhani و همکاران (2010)، اسدی (1364)، حمزه (1373)، برزهکار (1374)، زارع و همکاران (1377)، اسدالهی (1379)، ابراری و عزیزی (1381)، طبری کوچکسرایی و همکاران (1381)، تیمورزاده و همکاران (1382)، اکبرینیا و همکاران (1383)، اسماعیلزاده و همکاران (1384)، متاجی و بابایی کفاکی (1385)، اسماعیلزاده و همکاران (1386)، اصغرزاده و همکاران (1387)، خوشمو (1387)، رضوی (1387)، اجتهادی و همکاران (1388)، رضوی و حسن عباسی (1388)، قهرمانینژاد و عاقلی (1388)، نقینژاد و همکاران (1389)، اسدی و همکاران (1390)، قهرمانینژاد و همکاران (1390) اشاره کرد.
در این میان، مطالعات Rastin (1980 و 1983)، Hamzeh'ee و همکاران (2008)، Naqinezhad و همکاران (2008 و 2012) و طبری کوچکسرایی و همکاران (1381) به طور تخصصی در مناطق پست هیرکانی انجام گرفته است.
با توجه به این که بیشتر مطالعات انجام شده در جنگلهای شمال کشور با رویکرد جامعهشناسی در نواحی جنگلی کوهستانی و نیمهکوهستانی بوده است، لزوم مطالعه گسترده جامعهشناسی در جنگلهای پست نور و سیسنگان بیش از پیش احساس میشود.
پارکهای جنگلی نور و سیسنگان که به ترتیب در شهرستانهای نور و نوشهر واقع هستند، گرچه در سالهای اخیر مورد تخریب انسان و چرای شدید دام قرار گرفتهاند، با وجود این، باید اعتراف کرد جزو معدود جنگلهای به جا مانده از جنگلهای پست خزری محسوب میشوند. با وجود اهمیّت این مناطق، تاکنون مطالعه کلی و جامعی در آنها صورت نگرفته است. برخی از اهداف این مطالعه عبارتند از: 1- شناخت جوامع گیاهی موجود در منطقههای مطالعه شده به عنوان بخشی از جنگلهای پست خزری، 2- مقایسه این جوامع با جوامع معرفی شده در ایران و جنگلهای اروپا-سیبری، 3- بازنگری پژوهشهای پیشین در جامعهشناسی جنگلهای پست خزری و 4- کاربرد اطلاعات جامعهشناسی در تهیه نقشههای پوشش گیاهی و مدیریت پایدار در منطقه.
مواد و روشها
ویژگیهای رویشگاههای مطالعه شده
جنگل نور با طول جغرافیایی ′00 °51 تا ′06 °51 و عرض جغرافیایی ′32 °36 تا ′34 °36، در حدود 3 کیلومتری شرق شهرستان نور واقع است (شکل 1). گستره جنگل 3600 هکتار است. جنگل سیسنگان با طول جغرافیایی ′47 °51 تا ′49 °51 و عرض جغرافیایی
′33 °36 تا ′34 °36، در 27 کیلومتری جاده نوشهر به نور قرار دارد (شکل 1). مساحت این جنگل در حدود 602 هکتار است. با توجه به نزدیکی مناطق مطالعه شده به ایستگاه اقلیمی نوشهر، این رویشگاهها دارای آب و هوای مرطوب با زمستان ملایم و میانگین بارندگی سالانه 1280 میلیمتر در نوشهر هستند. بر پایه گروهبندی جدید زیست اقلیمی (bioclimatic) از ایران، آب و هوای منطقه جزو معتدله اقیانوسی (temperate oceanic) به شمار میرود (Djamali et al., 2011).
شکل 1- موقعیت جغرافیایی جنگلهای نور و سیسنگان در زمینهای پست جنوب دریای خزر
روش پژوهش
جمعآوری دادهها در بهار، تابستان و پاییز سال 1390 و نیز بهار سال 1391 انجام گرفت و اطلاعات جامعهشناسی از 38 قطعه نمونهبرداری (relevé) با ابعاد 400 متر مربع در جنگل نور و 17 قطعه نمونهبرداری با ابعاد 100 متر مربع در جنگل سیسنگان یادداشت شدند. مطالعه بر اساس روش براون- بلانکه انجام شد (Braun-Blanquet, 1964) که در آن از مقیاسهای پوشش-فراوانی (r، +، 1، ...، 5) استفاده شد. در این مقیاس، r برای گیاهی که تنها یکبار با پوشش بسیار اندک در قطعه نمونه دیده شده است، + برای گیاهانی که به تعداد بسیار اندک و با پوشش اندک در قطعه نمونه وجود دارند، 1 برای گیاهانی با پوشش کمتر از 5 درصد، 2 برای گیاهانی با پوشش 5 تا 25 درصد، 3 برای گیاهانی با پوشش 25 تا 50 درصد، 4 برای گیاهانی با پوشش 50 تا 75 درصد و 5 برای گیاهانی که پوشش 75 تا 100 درصد دارند، استفاده شده است. تحلیل اطلاعات توسط رایانه و با استفاده از تحلیل گونههای شاخص دو طرفه اصلاح شده
(Modified TWINSPAN) Hill, 1979)؛ Roleček et al., 2009) در نرمافزار JUICE (Tichỳ, 2002) انجام شد. ترازهای برش گونههای دروغین (pseudo species cut level) برابر 7 و ارزش ترازهای برش به صورت 1، 2، 3، 4، 5، 6 و 7 در نظر گرفته شد. کمینه اندازه گروه برابر با 2 در نظر گرفته شد. وفاداری (fidelity) گونهها به خوشهها و گونههای شاخص برای واحدهای پوشش گیاهی با استفاده از مقادیر ضریب فی (phi-coefficient) که بر پایه دادههای حضور-غیاب محاسبه میشوند، تعیین شد. این گونهها حضور معنیدار (P<0.05) و هم دارای ضریب فی بالاتر در هر واحد پوششی هستند. گونههایی با Φ>0.3 و P<0.05 به عنوان گونه شاخص (diagnostic species) در نظر گرفته شدند. حد آستانه برای فی (3/0) در نظر گرفته شد تا فهرست بلند و کوتاهی از گونههای شاخص برای هر یک از واحدهای پوششی به دست نیاید (Illyés et al., 2007). لایههای مختلف هر گونه در ساختار جنگلی بر پایه دستور کار برنامه نرمافزار JUICE هستند و عبارتند از: 1= درختی بلند، 2= درختی متوسط، 3= درختی کوتاه، 4= درختچهای بلند، 5= درختچهای کوتاه، 6= علفی، 7= گیاهچه جوان، 8= دانهرُست.
تحلیل رستهبندی DCA (Detrended Correspondence Analysis)، برای نشان دادن ارتباط بین گروههای پوشش گیاهی حاصل در روشهای گروهبندی استفاده شد (Lepš and Šmilauer, 2003).
در این بررسی، نتایج حاصل از تحلیلهای جامعهشناسی به صورت جوامع رسمی Braun-Blanquet معرفی نشده، بلکه معرفی آنها با استفاده از یک یا دو گونه شاخص (با استفاده از میزان وفاداری گونه در جدولهای جامعهشناسی) و چیره در جامعه صورت میگیرد. بدیهی است که تصمیمگیری نهایی درباره نام جامعه (association) و نیز دستهبندی سینتاکسونومی آنها در گروههای بالاتر نیازمند برداشت اطلاعات گستردهتر در جنگلهای هیرکانی در آینده است.
شناسایی گیاهان با بهرهگیری از کتابهای فلورا ایرانیکا (Rechinger, 1963-2010)، مجموعه فلور ایران (اسدی و همکاران، 1367-1391) و نهانزادان آوندی ایران (Khoshravesh et al., 2009) انجام شد.
نتایج
با بهرهگیری از تحلیل گونههای شاخص دو طرفه اصلاح شده، چهار گروه از قطعات نمونه دستهبندی شدند که در دو گروه بزرگ قرار میگیرند. وجود این دو گروه بزرگ در تحلیل کلی DCA که بر روی تمامی قطعه نمونهها صورت گرفته است، قابل تشخیص است (شکل 2) و سپس تحلیلهای جزیی و اختصاصی روی گروه دوم نشان دهنده وجود سه گروه کوچکتر در آن است (پیوستهای 1 و 2).
شکل 2- نمایش پخش قطعات نمونه در تحلیل رستهبندی DCA از تمامی دادهها (شکل بالا) و دادههای جزیی (شکل پایین). شماره روی قطعات نمونه برابر شمارههای موجود در پیوست 1 است. جامعه Celtis australis-Buxus hyrcana ()، Fraxinus excelsior subsp. coriariifolia-Cardamine tenera ()، Populus caspica-Alnus subcordata (¢) و Parrotia persica-Carpinus betulus (p). کل قطعات نمونه سه واحد پوششی دوم، سوم و چهارم (¯).
1- واحد پوششی Celtis australis-Buxus hyrcana
بیشتر بخشهای مطالعه شده در جنگل سیسنگان از این واحد پوششی است که به علت ترکیب فلوریستیک مشخص، به راحتی از سایر واحدهای پوششی جدا میشود. Buxus hyrcana با حضور چشمگیر خود نمونهای از گونههای شاخص این واحد پوششی است. این گونه به ویژه در بخشهای کمتر تخریب یافته، پوشش غیر قابل نفوذی در برابر دسترسی نور به کف ایجاد کرده، باعث کاهش غنای گونهای در کف جنگل میشود. گونه شاخص و غالب دیگر این واحد پوششی Celtis australis است. برخی دیگر از گونههای شاخص در این واحد پوششی مانند Acer cappadocicum، Carpinus betulus، Crataegus microphylla و Quercus castaneifolia نیز از اهمیّت خاصی برخوردارند. از گونههای همراه این گروه میتوان Carpinus betulus، Parrotia persica، Ruscus hyrcanus، و Smilax excelsa را نام برد. با این وجود، افزون بر این واحد پوششی، جوامع گیاهی دیگری نیز با غالبیت Quercus castaneifolia در این جنگل مشاهده میشود که به علت تخریبهای انسانی مطالعه نشدهاند.
2- واحد پوششیFraxinus excelsior subsp. coriariifolia-Cardamine tenera.
این واحد پوششی در بیشتر قسمتهای جنگل نور به ویژه در مناطق بسیار مرطوب و آبدار قابل مشاهده است و دارای پوشش علفی و خزهای چشمگیری است. گونههای شاخص آن Cardamine tenera و Fraxinus excelsior subsp. coriariifolia است. از دیگر گونههای شاخص این واحد پوششی میتوان به Arum maculatum و Phyllitis scolopendrium، Alnus glutinosa subsp. Barbata و Pterocarya fraxinifolia اشاره کرد. Pterocarya fraxinifolia و Alnus glutinosa معمولاً در خاکهای بسیار مرطوب و نمناک رویش دارند. Parrotia persica، Acer velutinum، Smilax excelsa، Carex sylvatica و Carex strigosa نمونههایی از گونههای همراه این واحد پوششی هستند.
3- واحد پوششی Populus caspica-Alnus subcordata.
سطح آب زیرزمینی در این واحد پوششی نسبتاً بالا است. این واحد پوششی با گونههای Alnus subcordata و Populus caspica به عنوان گونههای شاخص معرفی میشود. گونههای Carpinus betulus و Pterocarya fraxinifolia نیز از فراوانی نسبتاً بالایی در این واحد پوششی برخوردار هستند. برخی از گونههای همراه این واحد پوششی Carex strigosa، Carpinus betulus، Oplismenus undulatifolius و Smilax excelsa است. این واحد پوششی در غرب و منطقه حفاظت شده سفید پلت (Populus caspica) در شرق و بخشهای مرکزی جنگل نور به چشم میخورد. منطقه حفاظت شده مزبور بخش بزرگی از این واحد را تشکیل میدهد و آثار مدیریت انسانی در آن بیشتر مشاهده میشود.
4- واحد پوششی Parrotia persica-Carpinus betulus.
درختان ممرز (Carpinus betulus) و انجیلی (Parrotia persica) گونههای شاخص و غالب این واحد به شمار میروند. از دیگر گونههای شاخص مهم این گروه میتوان از درختان خرمندی (Diospyros lotus) و بلندمازو (Quercus castaneifolia) نام برد. Carex strigosa و Oplismenus undulatifolius از گونههای همراه مهم این واحد پوششی هستند. این واحد پوششی در بیشتر قسمتهای جنگل و به ویژه جنوب و غرب به چشم میخورد.
بحث
واحد پوششی Celtis australis-Buxus hyrcana
این واحد پوششی مشابه جامعه Celtiseto-Buxetum از اتحادیه Parrotio-Carpinion است که نخستین بار توسط زارع و همکاران (1377) در جنگل مزگای نوشهر معرفی شده است و دارای گونههای شاخص Buxus hyrcana و Celtis australis بوده است. Buxus hyrcana درختچهای انحصاری در جنگل هیرکانی است که تا ارتفاع 200 متر بالای سطح دریا گسترده است (Zohary, 1973). این درختچه به عنوان گونه شاخص و غالب در بسیاری از جوامع جلگهای مورد توجه بوده است؛ از جمله Querco-Buxetum (Tregubov and Mobayen, 1970)، Fraxino-Buxetum hyrcanae (طبری کوچکسرایی و همکاران، 1381)، Pterido dentatae-Alnetum barbatae buxetosum hyrcanae .(Hamzeh'ee et al., 2008)، Celtiseto-Buxetum (زارع و همکاران، 1377)، Scolopendrio-Buxetum (Djazirei, 1964)، Alno-Buxetum (Mossadegh, 1975) (با گونه غالب و شاخص Alnus subcordata) و Buxo-Carpinetum (روحیمقدم و همکاران، 1381). در جنگلهای راش ارتفاعات بالا نیز جامعه Buxo-Fagetum (حمزه، 1373) با گونههای غالب و شاخص Fagus orientalis و Buxus hyrcana گزارش شده است. Celtis australis گونهای گرمادوست است که در شمال آفریقا، جنوب اروپا، کشورهای مدیترانهای و ایران دیده میشود (Sattarian, 2006). پراکنش آن از نواحی جلگهای تا ابتدای میانبند بوده، در جنگل سیسنگان به صورت پراکنده در بین درختان و درختچههای شمشاد دیده میشود. وجود گونه Quercus castaneifolia در این واحد پوششی نشاندهنده نزدیکی آن به جامعه Querco-Buxetum است، که در گسترهای وسیع توسط بسیاری از پژوهشگران Tregubov, 1967)؛ Tregubov and Mobayen, 1970؛ (Mossadegh, 1981 گزارش شده است. وجود گونههای شاخص اتحادیه Parrotio-Carpinion (مانند Parrotia persica و Carpinus betulus) نشاندهنده پیوستگی سینتاکسونومی این واحد پوششی با اتحادیه بالا است.
واحد پوششی Fraxinus excelsior subsp. coriariifolia-Cardamine tenera.
Fraxinus excelsior subsp. coriariifolia از گونههای شاخص مهم این واحد پوششی است که در جامعههایی مانند Fraxino-Aceretum insignae، Fraxino-Buxetum hyrcanae، Fraxino-Alnetum glutinosae، Fraxino-Tilietum begonifoliae، Fraxino-Carpinetum betulae، Fraxino-Quercetum castaneifoliae و Fraxino-Quercetum atropatanae (طبری کوچکسرایی و همکاران، 1381) به عنوان گونه غالب و شاخص دیده میشود. دیگر گونههای شاخص این واحد پوششی Cardamine tenera، Pterocarya fraxinifolia و Alnus glutinosa هستند. Pterocarya fraxinifolia از عناصر اکسینو-هیرکانی به جا مانده از دوران سوم زمینشناسی است که تا ارتفاع 1200 متری از سطح دریا نیز میروید Zohary, 1973)؛ Browicz, 1982). Alnus glutinosa، درختی رطوبتپسند ساکن خاکهای مرطوب است و گستره رویشی آن تا ارتفاع 1000 متری از سطح دریا نیز گسترده است (حمزه، 1373 و Zohary, 1973). برخی از جامعههای جنگلهای هیرکانی که در آنها Alnus glutinosa گونه شاخص و غالب در نظر گرفته شده است عبارتند از: Alnetum glutinosae (Djazirei, 1964)، Pterocaryo-Alnetum glutinosae (Rastin, 1983)، Fraxino-Alnetum glutinosae (طبری کوچکسرایی و همکاران، 1381) Galio elongatae-Alnetum barbatae، Carici acutiformis-Alnetum barbatae، Ulmo minoris-Alnetum barbatae، Populo caspicae-Alnetum barbatae، Pterido dentatae-Alnetim barbatae (Hamzeh'ee et al., 2008). این واحد پوششی از نظر ویژگیهای فلوریستیک و رویشگاهی تا حدودی نزدیک به جامعه Pterocaryo-Alnetum glutinosae در جنگلهای پست خزری است (Rastin, 1983). Rastin (1983) جامعه Pterocaryo-Alnetum glutinosae را به سه تیپ (تیپهای: Acer-Alnus، Alnus-Ulmus و Alnus-Pterocarya) تقسیم کرد. در صورت پذیرش چنین تقسیمبندی، واحد پوششی مطالعه شده در پژوهش حاضر، بیشترین نزدیکی را با تیپ Alnus-Pterocarya نشان میدهد. از سوی دیگر، وجود درخت زبانگنجشک (Fraxinus excelsior subsp. Coriariifolia) در این واحد پوششی باعث نزدیکی بیشتر آن با جامعه Fraxino-Alnetum glutinosae میشود.
واحد پوششی Populus caspica-Alnus subcordata.
این واحد پوششی تا حدودی مشابه جامعه Alneto-Populetum (طباطبایی و یاسینی، 1363) در ارتفاعات است که در آن گونههایی مانند Populus caspica و Alnus subcordata غالب و شاخص هستند. Populus caspica از گونههای در معرض نابودی (Jalili and Jamzad, 1999) و به جا مانده از دوران سوم زمینشناسی است (مروی مهاجر، 1384). Alnus subcordata از گونههای مهم جنگلهای شمال ایران است (Mousavi et al., 2012) که در جامعههایی مانند:
Pterocaryo-Alnetum subcordatae .(Djazirei, 1964؛ (Mossadegh, 1975، Diospyro-Alnetum subcordatae Djazirei, 1964)؛ (Tregubov, 1967، Ulmo-Alnetum subcordatae (Djazirei, 1964)، Alnetum subcordatae (حمزه، 1373؛ Djazirei, 1964)، Alno-Buxetum Mossadegh, 1975)، (Tregubov, 1967، Alno-Carpinetum (روحیمقدم و همکاران، 1381) Cariceto-Alnetum subcordatae (Tregubov, 1967) به صورت غالب و شاخص دیده میشود. گونههای دیگر در این واحد پوششی Ulmus minor و Diospyrus lotus هستند که در دیگر جامعههای جنگلهای هیرکانی دیده میشوند. Diospyros lotus در جامعه Diospyro-Alnetum Djazirei, 1964)؛ (Tregubov, 1967 به عنوان گونه شاخص دیده میشود. وجود گونههای Diospyrus lotus و Alnus subcordata پیوستگی سینتاکسونومی این جامعه را با اتحادیه Alnion subcordatae برقرار میکند.
واحد پوششی Parrotia persica-Carpinus betulus.
Parrotia persica بیشتر در مناطق کوهپایهای و جلگهای در گستره ارتفاعی 250-400 متر از سطح دریا میروید. با این وجود، این گونه در گستره وسیعی از منطقه هیرکانی از نواحی پست تا ارتفاعات (تا 1400 متر) دیده میشود و جوامعی مانند Parrotio-Carpinetum Djazirei, 1964, 1965)؛ Dorostkar and Noirfalise, 1976؛ (Mossadegh, 1981 را تشکیل میدهد. Carpinus betulus در اقلیمهای گرم، رشد مناسبی داشته، تا ارتفاع 1000 متری از سطح دریا دیده میشود (Abdi et al., 2009). این گونه در جامعههایی مانند Fraxino-Carpinetum betulae (طبری کوچکسرایی و همکاران، 1381)، Fageto-Carpinetum، Ilico-Carpinetum، Querco-Carpinetum (Djazirei, 1965؛ (Tregubov, 1968، Parrotio-Carpinetum Djazirei, 1964)؛ Tregubov, 1967؛ Dorostkar and Noirfalise, 1976؛ (Mossadegh, 1981، Castaneo-Carpinetum (Djazirei, 1964) به عنوان گونه شاخص دیده میشود. با وجودی که Parrotia persica و Carpinus betulus بیشتر در نواحی کوهستانی و کوهپایهای رویش دارند و تشکیلدهنده سینتاکسونهای Zelkovo-Parrotietea (Zohary, 1973) و Parrotio-Carpinion (Djazirei, 1965) هستند، اما به علت قطع شدید درختان جنگلی در نواحی جلگهای و پست میتوانند به جوامع جلگهای نفوذ کنند (Hamzeh'ee et al., 2008). اگر چه Parrotia persica به طور اختصاصی در واحد پوششی Parrotia persica-Carpinus betulus مطالعه شده در این پژوهش نیست، اما به نحوی میتوان آن را جامعهای مشخص از اتحادیه Parrotio-Carpinion در نظر گرفت (پیوستهای 1 و 2).
بازنگری سینتاکسونهای معرفی شده در مناطق جنگلی پست هیرکانی
Zohary (1973) جنگلهای هیرکانی را به سه رده جامعهشناسی Alnetea hyrcanicae، Zelkovo-Parrotietea و Fagetea orientalis گروهبندی کرد و جوامع پست هیرکانی در رده Alnetea hyrcanicae گروهبندی شدند. این گروهبندی پس از آن توسط Assadollahi (1980)، Assadollahi و همکاران (1982) و Hamzeh'ee و همکاران (2008) تغییر یافت. تاکنون، همه گروههای سینتاکسونومیک در رده Querco-Fagetea گروهبندی شدهاند. از رده بالا دو راسته در ناحیه هیرکانی شناسایی شده است:
Alnetalia subcordata (Djazirei, 1965) و Rhodendro-Fagetalia orientalis .(Quezel et al., 1980) با زیرراسته Ilico-Fagenetalia orientalis (Assadollahi, 1980). از زیرراسته بالا که گونههای شاخص زیادی از آن در مطالعه حاضر دیده شده است (پیوست 2)، دو اتحادیه Parrotia-Carpinion (Djazirei, 1965) و Rubo-Fagion orientalis (Assadollahi, 1980) معرفی شده است. Parrotio-Carpinion ابتدا توسط Djazirei (1964) گزارش شد و پس از آن توسط Djazirei (1965) در Zelkovo-Parrotietalia گروهبندی شد. این راسته توسط Assadollahi (1980) پذیرفته نشد. با وجود این، او زیرراسته جدیدی به نام Ilico-Fagenetalia orientalis (Assadollahi, 1980) از Rhododendro-Fagetalia orientalis برای این اتحادیه توصیف کرد. اتحادیه Alnion subcordatae (Djazirei, 1965) نیز در راسته Alnetalia subcordatae قرار گرفته است. بر پایه بررسیهای دقیق روی گونههای شاخص حاصل در این پژوهش، ترکیب فلوریستیک هر چهار واحد پوششی با گونههای شاخص اتحادیه بزرگ Parrotio-Carpinion پیوستگی زیادی را نشان میدهد. از سویی، وجود گونههای شاخص اتحادیه Alnion subcordatae (مانند: Alnus subcordata، Pterocarya fraxinifolia، Alnus glutinosa، Diospyrus lotus، Carex strigosa و Acer velutinum) در دو جامعه Populus caspica-Alnus subcordata و Fraxinus excelsior subsp. coriariifolia-Cardamine tenera نشاندهنده نزدیکی این دو جامعه به اتحادیه بالا است. در هر صورت، تصمیمگیری نهایی برای جایگاه سینتاکسونومی این واحدهای پوششی بدون بررسیهای گستردهتر در همه بخشهای هیرکانی امکانپذیر نیست.
سپاسگزاری
از آقایان عبدالرحمان دهقانی و حمید قلیزاده (دانشگاه مازندران) که در انجام امور میدانی همکاری داشتند قدردانی و تشکر میشود. همچنین، از زحمات مسؤولان محترم در اداره منابع طبیعی شهرستان نور، همکاران محترم هرباریوم باغ گیاهشناسی نوشهر به ویژه جناب آقای دکتر حبیب زارع و خانم مهندس طیبه امینی اشکوری کمال تشکر را داریم. در پایان، از نظرات ارزشمند آقای دکتر اصغر کامرانی از دانشگاه شاهد و داوران محترم برای بالا بردن سطح علمی این پژوهش بسیار سپاسگزاریم.